صفحه شخصی رضوان اله محرابی   
 
نام و نام خانوادگی: رضوان اله محرابی
استان: مازندران - شهرستان: چالوس
رشته: کارشناسی عمران - پایه نظام مهندسی: سه
شغل:  مهندس عمران
تاریخ عضویت:  1389/12/01
 روزنوشت ها    
 

 نیایشهای عارفانه شهید چمران بخش عمومی

12

نیایشهای عارفانه شهید چمران دل هرخداترسی رابه لرزه ای وا میدارد تا بداند عشق نه این بازیهای خیابانی است و نه افسانه های اساطیری ,بلکه تعالی روح بشر است به معشوقی که دل دادگی مطلق ازآن اوست .
مجاهدی خستگی ناپذیرکه نامش هنوز زینت بخش میدانهای جنوب لبنان و جنوب ایران است . باید مصطفی را درگفتار جوان 22ساله ای جستجو کرد که درآمریکا متولد شده ودرپی یافتن خود با روح بلند وعاشق این مردبزرگوار آشنا شده وازآن پس باشنیدن نامش اشک فراق درگوشه چشمانش حلقه میزند.متن زیرمناجاتی به یادگارمانده ازاین عارف جاودان است که پیش ازشهادتش (ساعاتی قبل از شهادت ) به نگارش درآمده است .
بسم الله الرحمن الرحیم
من اعتقاد دارم که خدای بزرگ انسان را به اندازه درد و رنجی که در راه خدا تحمل کرده است پاداش می دهد، و ارزش هر انسانی به اندازه درد و رنجی است که در این راه تحمل کرده است، و می بینیم که مردان خدا بیش از هر کس در زندگی خود گرفتار بلا و رنج و درد شده اند، علی بزرگ را بنگرید که خدای درد است که گویی بند بند وجودش با درد و رنج جوش خورده است. حسین را نظاره کنید که در دریایی از درد و شکنجه فرو رفت که نظیر آن در عالم دیده نشده است ، و زینب کبری را ببینید که با درد و رنج انس گرفته است .درد دل آدمی را بیدار می کند ، روح را صفا می دهد ، غرور و خود خواهی را نابود می کند. نخوت و فراموشی را از بین می برد ، انسان را متوجه وجود خود می کند .انسان گاهگاهی خود را فراموش می کند ، فراموش می کند که بدن دارد، بدنی ضعیف و ناتوان که، در مقابل عالم و زمان کوچک و ناچیز و آسیب پذیر است ، فراموش می کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، فراموش می کند که جسم مادی او نمی تواند با روح او هم پرواز شود، لذا این انسان احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می کند، سرمست پیروزی و اوج آمال و آرزوهای دور و دراز خود ، بی خبر از حقیقت تلخ و واقعیتهای عینی وجود ، به پیش می تازد و از هیچ ظلم وستم رو گردان نمی شود. اما درد آدمی را به خود می آورد ، حقیقت وجود او را به آدمی می فهماند و ضعف و زوال و ذلت خود را درک می کند و دست از غرور کبریایی برمی دارد ، و معنی خودخواهی و مصلحت طلبی و غرور را می فهمد و آن را توجه نمی کند .
خدایا تو را شکر می کنم که با فقر آشنایم کردی تا رنج گرسنگان را بفهمم و فشار درونی نیازمندان را درک کنم
خدایا هدایتم کن زیرا می دانم که گمراهی چه بلای خطرناکی است .
خدایا هدایتم کن که ظلم نکنم زیرا می دانم ظلم چه گناه نابخشودنی است .
خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم زیرا کسی که انصاف ندارد ، شرف ندارد .
خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم که بی احترامی به یک انسان همانا کیفر خدای بزرگ است. خدایا مرا از بلای غرور وخودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم .خدایا پستی دنیا و ناپایداری روزگار را همیشه در نظرم جلوه گر ساز تا فریب زرق وبرق عالم خاکی مرا از یاد تو دور نکند .خدایا من کوچکم ، ضعیفم ، ناچیزم ، پر کاهی در مقابل طوفانها هستم . به من دیده عبرت بین ده تا ناچیزی خود را ببینم و عظمت و جلال ترا براستی بفهمم و بدرستی تسبیح کنم .ای حیات با تو وداع می کنم با همه زیباییهایت ، با همه مظاهر جلال و جبروت ، با همه کوهها و آسمانها و دریاها و صحراها ، با همه وجود وداع می کنم . با قلبی سوزان و غم آلود به سوی خدای خود می روم و از همه چیز چشم می پوشم. ای پاهای من ، می دانم شما چابکید، می دانم که در همه مسابقه ها گوی سبقت از رقیبان ربوده اید ، می دانم فداکارید ، می دانم که به فرمان من مشتاقانه به سوی شهادت صاعقه وار به حرکت در می آئید ، اما من آرزوئی بزرگتر دارم ، من می خواهم که شما به بلندی طبع بلندم ، به حرکت در آئید ، به قدرت اراده آهنینم محکم باشید ، به سرعت تصمیمات و طرحهایم سریع باشید . این پیکر کوچک ولی سنگین از آرزوها ونقشه ها وامیدها ومسئولیتها ، مرا به سرعت مطلوب به هر نقطه دلخواه برسانید .ای پاهای من در این لحظات آخر عمر آبروی مرا حفظ کنید . شما سالهای دراز به من خدمت کرده اید ، از شما می خواهم که در این آخرین لحظه نیز وظیفه ی خود را به بهترین وجه ادا کنید . ای پاهای من سریع وتوانا باشید ، ای دستهای من قوی ودقیق باشید ، ای چشمان من تیزبین وهوشیار باشید ، ای قلب من ، این لحظات آخرین را تحمل کن ، ای نفس ، مرا ضعیف وذلیل مگذار ، چند لحظه بیشتر با قدرت واراده ، صبور وتوانا باش. به شما قول می دهم که چند لحظه دیگر همه شما در استراحتی عمیق وابدی آرامش خود را برای همیشه بیابید وتلافی این عمر خسته کننده واین لحظات سخت و سنگین را دریافت کنید. چند لحظه دیگر به آرامش خواهید رسید،آرامشی ابدی.دیگر شما را زحمت نخواهم داد.دیگر شب و روز استثمارتان نخواهم کرد. دیگر فشار عالم و شکنجه روزگار را بر شما تحمیل نخواهم کرد.دیگر به شما بی خوابی نخواهم داد و شما دیگر از خستگی فریاد نخواهید کرد. از درد و شکنجه ضجه نخواهید زد. از گرسنگی و گرما و سرما شکوه نخواهید کرد. و برای همیشه در بستر نرم خاک، آرام و آسوده خواهید بود. اما این لحظات حساس ،لحظات وداع با زندگی و عالم، لحظات لقای پروردگار، لحظات رقص من در برابر مرگ باید زیبا باشد.خدایا! وجودم اشک شده ، همه وجودم از اشک می جوشد ، می لرزد ، می سوزد و خاکستر می شود. اشک شده ام و دیگر هیچ ، به من اجازه بده تا در جوارت قربانی شوم و بر خاک ریخته شوم واز وجود اشکم غنچه ای بشکفد که نسیم عشق و عرفان وفداکاری از آن سرچشمه بگیرد .خدایا تو را شکر می کنم که باب شهادت را به روی بندگان خالصت گشوده ای تا هنگامی که همه راهها بسته است و هیچ راهی جز ذلت و خفت و نکبت باقی نمانده است مسح توان دست به این باب شهادت زد و پیروزمند و پر افتخار به وصل خدائی رسید.
والسلام

پنجشنبه 5 آبان 1390 ساعت 11:23  
 نظرات    
 
علی علیزاده 19:31 پنجشنبه 5 آبان 1390
6
 علی علیزاده
متشکر.
نازنین بهشتی 19:40 آدینه 6 آبان 1390
7
 نازنین بهشتی
ممنون از شما
اما یه سوالی دارم
امیدوارم روی اون فکر کنین
چرا وقتی میخواین از تعالی و رشد روحی و معنوی یه نفر تمجید کنین، این کارو با تحقیر دیگرانی که هنوز به اون رشد نرسیدن، انجام میدین؟
این که شهید چمران با درک و دریافت عمیقشون به درجات بالایی در رابطه با معبود رسیدن، فی نفسه ارزشمنده و صحبت درباره اون میتونه به بقیه انگیزه و الگو بده. اما چه نیازی هست که توی همون اولین سطر با لحن تلخ و شماتت بار "بازیهای خیابانی" و "افسانه های اساطیری" رو زیر سوال ببرین و دربارشون حکم ضدارزش بودن صادر کنین!؟
رسیدن به تعالی روح که فقط یه مسیر منحصربفرد نداره
ممکنه بعضی ها از "بازیهای خیابانی" و "افسانه های اساطیری" شروع کنن یا وسطهای راه به این بازیها و افسانه ها برسن، اما در نهایت توی مسیر تعالی باشن و بهش هم برسن
این که ما خودمون رو جای خدا بذاریم و درباره بنده های خدا که در درجات مختلفی از تعالی هستن، اینجور قضاوت قطعی بکنیم، به نظر شما آیا درسته؟ پا فراتر گذاشتن از حد بندگی نیست؟ دخالت توی کار پروردگار نیست؟
بنا به نص صریح کلام خدا، غیر از خود خدا واقعا کی صلاحیت اینو داره که درباره بنده هاش قضاوت و داوری کنه؟
چرا ما اینقدر توی باد غرورمون فرو میریم؟
این غرور اصلا از کجا اومده؟
یه نفر دیگه مسیر تعالی رو طی کرده، اونوقت ما به صرف این که از تاییدکنندگان و تحسین کنندگان اون فرد هستیم، به خودمون اجازه میدیم توی کاری که فقط در صلاحیت پروردگاره (قضاوت عملکرد خلق الله) مداخله کنیم !!
دوست عزیز، اگه واقعا دغدغه های معنوی و ارزشی دارین، قبل از هر کار و اقدامی باید جایگاه خودتون رو به عنوان فقط یکی از خیل بنده های خدا بشناسین.
موید باشید
و ممنون بابت زندگینامه شهید دکتر چمران
رضوان اله محرابی 14:58 شنبه 7 آبان 1390
3
 رضوان اله محرابی
بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام خدمت خانم مهندس بهشتی
در مورد نظر شما و روشن شدن مطلب ذکر چند نکته الرامی است .
1-والله ما جای خودمون هم نیستیم چه برسد به اینکه خو د رو جای خدا بذاریم و از جایگاه خدایی اظهار نظری بکنیم .
2-به کسی هم توهین و تحقیری نشد ؛ چراکه نه خودم به اون تعالی روحی رسیدم که بخوام در مورد دیگران نظر بدم و از پیش داوری بکنم ؛ و در واقع گفتن چنین مطلبی در واقع قبل از هرکسی تلنگری به خود حقیره . و منظور بنده از بازیهای خیابانی نه این زندگی روزمره بشر باشه ؛ که این لازمه حیات و حتی مقدمه رسیدن به خدا و تعالی روح انسانه . منظور از بازیهای خیابانی ؛ همون شهوت لجام گسیخته و بی بند وباریهایه که همه چیز توش هست الا یادی از خدا . به قول نظامی شاعر بزرگ کشورمان
عشقی که نه عشق جاودانی است بازیچه شهوت جوانی است
عشق آینه بلند نور است شهوت ز حساب عشق دور است
و اما خاتمه کلام :
عاشق که شد که یار به حالش نظر نکرد ای خواجه درد نیست وگرنه طبیب هست .
بهزاد حسین زاده 16:18 یکشنبه 8 آبان 1390
4
 بهزاد  حسین زاده
سپاس
نازنین بهشتی 16:14 دوشنبه 9 آبان 1390
3
 نازنین بهشتی
سلام
از پاسخی که دادین، ممنونم
البته من که بین مضمون سوال خودم و محتوای جواب شما، خیلی ارتباطی ندیدم

اما دوست عزیز، بر فرض که به قول شما ، "منظور از بازیهای خیابانی، همون شهوت لجام گسیخته و بی بند و باری" باشه "که همه چیز توش هست الا یادی از خدا"
خب این چی رو عوض میکنه؟ توی شهوت لجام گسیخته، غیر از یاد خدا خیلی چیزهای متعالی دیگه هم نیست. مثلا توی شهوت لجام گسیخته، "شوق به دانش اندوزی" یا "نوعدوستی و کمک به تهیدستان" هم نیست.
آیا این دلیل میشه که هرکس خواست در وصف و ستایش دانش اندوزی یا نیکوکاری مطلبی بنویسه یا سرگذشت یه دانشور یا یه آدم خیّر رو نقل کنه، توی همون سطر اول، بد و بیراه و توهین و تحقیر نثار "شهوت لجام گسیخته" بکنه!؟

حرف من اینه که اولا موقع داوری و قضاوت باید خیلی مراقب و محتاط باشیم، و اصولا تا جایی که میشه باید از این کار اجتناب کنیم تا خدای نکرده حکم نابجا و غیرمنصفانه ای صادر نکنیم
که اگه اینطور بشه، مصداق بارزیه از "پایمال کردن حق الناس"
ثانیا به هر موضوعی، به وقت و مقتضای خودش بپردازیم و مثلا وسط شرح مراحل رشد و تعالی طی شده توسط شهید چمران، ناگهان به یه ناصح و منتقد پرشور شهوت گرایی و شهوت پرستی تبدیل نشیم
به قول قدیمیها، "هر سخن جایی و هر نکته مکانی دارد"

نکته سوم هم اینه که تا وقتی میشه مثبت اندیش بود و به هر موضوعی با دید مثبت و نگرش برائت محور نگاه کرد، این همه تلخی و منفی نگری و شماتت و سرزنش چرا !!؟
من خودم تجربه اینو داشتم که در یه مقاطعی با این که حرف و موضع منطقی داشتم، اما چون حرفم رو با تلخی و تندی بیان میکردم، نه تنها تاثیر مثبتی نداشت و مورد پذیرش واقع نمیشد، بلکه حتی دافعه هم ایجاد میکرد و باعث موضعگیری طرفهای مقابلم میشد
حتی اون اوایل عضو شدنم توی این سایت هم گاهی پیش اومد که حرف منطقی و محترمانه و خالی از توهین و تحقیر من، فقط به صرف داشتن بار تلخ و منفی، باعث موضعگیری و سوءتفاهم چندتا از همسایتیها شد
به همین دلیل هم اگه دقت کرده باشین، مدتیه سعی میکنم به هر چیزی و هر موضوعی با دید مثبت فکر و نگاه کنم و اصل رو بر برائت بذارم
و باور کنین این تغییر نگرش نتایج شگفت انگیزی برام داشته
به همین خاطر هم هست که دوست دارم مزایا و اثرات مثبت این روش رو که در راستای آموزه های دینی و مذهبی هم هست، به همه اطرافیانم یادآوری کنم و اونها رو با "اکسیر برخورد خوب و مثبت اندیشانه" آشناتر بکنم

حالا هم با این که شما به سوال خیرخواهانه من با یه رای مخالف واکنش نشون دادین، و شاید واکنش آنی هرکسی این باشه که هم به روزنوشت شما و هم بخصوص به کامنت و جوابتون رای قرمز و مخالف بده، اما من جنبه مثبت قضیه رو نگاه میکنم و هم به روزنوشتتون (که قبلا به دلیل همون ابهام و سوالم بهش رای نداده بودم) و هم به کامنت شما، رای موافق میدم تا مصداق عملی توصیه هایی باشه که به شما کردم

و در آخر خواهرانه ازتون میخوام به این چند جمله از شهید چمران که از روزنوشت خودتون نقل میکنم، کمی بیشتر و عمیقتر فکر کنین. بخصوص به معنای "مشاهده جمال زیبای خدا" توی جمله آخر، که در واقع همون دیدن نکات مثبت توی هر چیزیه که وجود خودش رو از خدا داره :

- انسان گاهگاهی خود را فراموش می کند ، فراموش می کند که همیشگی نیست، و چند صباحی بیشتر نمی پاید، لذا احساس ابدیت و مطلقیت و غرور و قدرت می کند.
- خدایا ارشادم کن که بی انصافی نکنم ، زیرا کسی که انصاف ندارد، شرف ندارد.
- خدایا راهنمایم باش تا حق کسی را ضایع نکنم، که بی احترامی به یک انسان همانا مستوجب کیفر خدای بزرگ است.
- خدایا مرا از بلای غرور و خودخواهی نجات ده تا حقایق وجود را ببینم و جمال زیبای تو را مشاهده کنم.
مهتاب امینی 16:58 دوشنبه 9 آبان 1390
2
 مهتاب امینی
تو زندگی ادم بعضی وقتا به یه تنلگر احتیاج داره از تنگرتون ممنون
رضوان اله محرابی 19:15 دوشنبه 9 آبان 1390
2
 رضوان اله محرابی
با سلام خدمت همکار ارجمند ؛ خانم مهندس بهشتی
از توصیه جابعالی به مثبت اندیشی ممنونم ولی نمی دونم آیا به نظر شما کجای جواب قبلی من به شما ؛ منفی گرایانه بود . مثبت اندیشی هم حد و اندازه خودش رو داره . مگه میشه به فساد و شهوتی که درمسیر خلاف عرف و شرع همینجور داره در جامعه رواج پیدا میکنه دید مثبت داشت؟؟!!!!!! اگر واقعا اینطور باشه پس برای چی انقلاب کردیم و برای چی این همه شهید دادیم ؟ کی میدونه خانواده شهیدی که تنها فرزندش رو برای احیای مکتب اسلام و از بین بردن چنین فسادهایی در جامعه تقدیم کرده چه خون و دلی میخوره ؟ یه مقدار اگر زحمت بکشیم و به طور تصادفی و اتفاقی از میان این همه وصیت نامه شهدا چند تا رو انتخاب کنیم می بینیم به طور میانگین و تقریبی از هر ده وصیت نامه ؛ هفت الی هشت مورد اونها به رعایت تقوا و عمل به دستورات اسلام ، علی الخصوص توصیه به خواهران در رعایت پوشش حجاب توصیه شده ؟ آیا به نظر شما شماتت این دسته افرادی که به این وصایا عمل نمی کنند و در مسیر قهقهرایی انسایت قدم برمی دارند منفی گرایانست ؟!!!!! اگر شما به منفی زدن بنده به جوابیه قبلی شما ناراحت هستید ( و نمی دونم از کجا اینقدر مطمئن هستید که من منفی زدم ) این ناراحتی تون نباید طوری در پاسختون منعکس بشه که رعایت انصاف رو نکنید و بنده به منفی فکردن ، توهین به دیگران و پایمال کرده حق الناس محکوم بشم ؛ اونم به جرم دفاع از ارزشها و نکوهش کردن فساد و شهواتی که همه می دونیم چه بلایی بر سر جامعه داره میاره .( و شاید الان متوجه نشیم ولی بعدها همین فسادها گریبان خودمون رو که سکوت کردیم ( در درجه اول خود بنده) رو میگیره ) . البته بنده هنوز به منفی زدنهای شما به طور متوالی در چند روزنوشت قبلی بنده ( به غیر از آخری) هنوز هیچ جوابی پیدا نکردم . به طور موردی در روزنوشتی که به پل بعثت و خیبر در زمان جنگ اشاره شده بود و در نوع خودش یک شاهکار بود هیچ دلیلی برای منفی زدن شما پیدا نکردم . که این مطلب ارسالی بنده کجاش بد بود ؟ آیا اشاره به این توانمندی اون هم در بحبوهه جنگ که وقت و تلفات و شهدایی زیادی از ما گرفت تا چنین اقدام ارزشمندی صورت بگیره و خیلی هم توی نتیجه جنگ موثر بوده ( خارج از بعد فنی) اینقدر بد بود که مورد نکوهش شما قرار میگیره . همون کسانی که ما با ایثارشون ؛ الان به این راحتی نسبت به هم دیگه در محیطی آرام اظهار نظر و نسبت به اعتقاداتمون نقد می کنیم ؟
بنده هم در جواب توصیه خواهرانه شما ؛ برادرانه توصیه می کنم یه مقدار منصفانه تر و خداپسندانه تر فکر بکنید.
م. مستاجران 20:42 یکشنبه 24 اردیبهشت 1391
0
 م. مستاجران
زنده باد دکتر چمران
روحش شاد یادش گرامی